خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جا به جا کردن
[فعل]
transportieren
/ˌtʀanspɔʁˈtiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: transportierte]
[گذشته: transportierte]
[گذشته کامل: transportiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
جا به جا کردن
حمل کردن، نقل و انتقال دادن
1.Die Familie transportierte die Möbel in ihr neues Zuhause.
1. خانواده مبلمان را به خانه جدیدشان جا به جا کردند.
2.Wie willst du die Möbel denn transportieren?
2. چطور می خواهی مبلمان را جا به جا کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
transportfähig
transporteur
transportabel
transport
transparenz
transportkosten
transportweg
transvestit
transporteur
trapez
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان