خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیله حملونقل
[اسم]
das Transportmittel
/tɾˈanspɔɾtmˌɪtəl/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Transportmittel]
[ملکی: Transportmittels]
1
وسیله حملونقل
1.Die Europäische Union muss umweltfreundlichere Transportmittel nutzen.
1. اتحادیه اروپا باید از وسایل حملونقل سازگارتر با محیطزیست استفاده کند.
2.Früher war der hölzerne Kahn das wichtigste Transportmittel.
2. در گذشته کرجی چوبی، مهمترین وسیله حملونقل بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
training-tipp
trachtenlauf
touristenmasse
tontechniker
titelseite
traumangebot
traumurlaub
trendbewusst
tricking
trinkbar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان