1 . وسیله حمل‌ونقل
[اسم]

das Transportmittel

/tɾˈanspɔɾtmˌɪtəl/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Transportmittel] [ملکی: Transportmittels]

1 وسیله حمل‌ونقل

  • 1.Die Europäische Union muss umweltfreundlichere Transportmittel nutzen.
    1. اتحادیه اروپا باید از وسایل حمل‌ونقل سازگارتر با محیط‌زیست استفاده کند.
  • 2.Früher war der hölzerne Kahn das wichtigste Transportmittel.
    2. در گذشته کرجی چوبی، مهم‌ترین وسیله حمل‌ونقل بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان