1 . مستقیم
[صفت]

unmittelbar

/ˈʊnˌmɪtl̩baːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unmittelbarer] [حالت عالی: unmittelbarsten]

1 مستقیم بلافاصله

مترادف و متضاد direkt gleich mittelbar
  • 1.Die unmittelbare Folge sind sinkende Kosten für Importwaren.
    1. قیمت‌های روبه‌کاهش برای کالاهای وارداتی پیامد مستقیم (آن) هستند.
  • 2.Unser Erfolg ist ein unmittelbares Ergebnis unserer Zusammenarbeit.
    2. موفقیت ما نتیجه مستقیم همکاری ما است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان