خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مستقیم
[صفت]
unmittelbar
/ˈʊnˌmɪtl̩baːɐ̯/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unmittelbarer]
[حالت عالی: unmittelbarsten]
1
مستقیم
بلافاصله
مترادف و متضاد
direkt
gleich
mittelbar
1.Die unmittelbare Folge sind sinkende Kosten für Importwaren.
1. قیمتهای روبهکاهش برای کالاهای وارداتی پیامد مستقیم (آن) هستند.
2.Unser Erfolg ist ein unmittelbares Ergebnis unserer Zusammenarbeit.
2. موفقیت ما نتیجه مستقیم همکاری ما است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unmissverständlich
unmenschlich
unmensch
unmenge
unleserlich
unmodern
unmoralisch
unmut
unmäßig
unmöbliert
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان