خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معاینه
[اسم]
die Untersuchung
/ʊntɐˈzuːxʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Untersuchungen]
[ملکی: Untersuchung]
1
معاینه
1.Ich habe morgen eine Untersuchung im Krankenhaus.
1. من فردا یک (وقت) معاینه در بیمارستان دارم.
2.Natürlich zahlt die Krankenkasse diese Untersuchung.
2. البته که بیمه درمانی (هزینه) این معاینه را پرداخت میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
untersuchen
unterstützung
unterstützen
unterstrichen
unterstreichung
untersuchungshaft
untertasse
untertauchen
unterteil
unterteilen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان