1 . پیش‌بینی‌نشده
[صفت]

unvorhergesehen

/ˈʊnfoːɐ̯heːɐ̯ɡəˌzeːən/
غیرقابل مقایسه

1 پیش‌بینی‌نشده غیرمنتظره

مترادف و متضاد unerwartet
  • 1.Diese Schwierigkeiten sind unvorhergesehen.
    1. این دردسرها غیرمنتظره هستند.
  • 2.Wir nahmen etwas Bargeld für unvorhergesehene Ausgaben mit.
    2. ما کمی پول نقد برای هزینه‌های پیش‌بینی‌نشده با خود بردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان