خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متأهل
[صفت]
verheiratet
/fɛɐ̯ˈhaɪ̯ʀaːtət/
غیرقابل مقایسه
1
متأهل
ازدواجکرده
1.Ich bin verheiratet und habe drei Kinder.
1. من متأهلم و سه تا بچه دارم.
2.Jonas ist verheiratet und Vater zweier Kinder.
2. 'یوناس' متأهل و پدر دو فرزند است.
تصاویر
کلمات نزدیک
verheimlichung
verheimlichen
verhandlung
verhandeln
verhaltensweise
verheiratung
verhelfen
verherrlichung
verhindern
verhinderung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان