1 . جلوگیری کردن
[فعل]

verhindern

/fɛɐ̯ˈhɪndɐn/
فعل گذرا
[گذشته: verhinderte] [گذشته: verhinderte] [گذشته کامل: verhindert] [فعل کمکی: haben ]

1 جلوگیری کردن پیشگیری کردن، مهار کردن

  • 1.Den Streit konnte ich nicht verhindern.
    1. من نمی‌توانستم از دعوا جلوگیری کنم.
  • 2.Wir konnten den Unfall nicht verhindern.
    2. ما نمی‌توانستیم از حادثه پیشگیری کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان