1 . اجتناب‌پذیر
[صفت]

vermeidbar

/fɛɐ̯ˈmaɪ̯tbaːɐ̯/
غیرقابل مقایسه

1 اجتناب‌پذیر پرهیز‌کردنی

مترادف و متضاد vermeidlich unvermeidbar
  • 1.Diese Fehler waren vermeidbar.
    1. این اشتباهات اجتناب‌پذیر بودند.
  • 2.Ein Großteil des Chaos in Europa war vollkommen vermeidbar.
    2. بخش بزرگی از هرج‌ومرج در اروپا کاملاً اجتناب‌پذیر بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان