1 . وصل کردن
[فعل]

vernetzen

/fɛɐ̯ˈnɛʦn̩/
فعل گذرا
[گذشته: vernetzte] [گذشته: vernetzte] [گذشته کامل: vernetzt] [فعل کمکی: haben ]

1 وصل کردن ربط دادن

مترادف و متضاد verknüpfen
  • 1.Die Firma vernetzte all ihre Computer.
    1. شرکت همه رایانه‌های خود را به هم وصل کرده‌است.
  • 2.zwei Naturschutzgebiete miteinander vernetzen
    2. دو منطقه حفاظت شده را به هم وصل کردن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان