خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خویشاوند
[صفت]
verwandt
/fɛɐ̯ˈvant/
غیرقابل مقایسه
1
خویشاوند
فامیل، دارای رابطه فامیلی
1.Ich bin mit Herrn Schmitz nicht verwandt.
1. من با آقای "اشمیتس" خویشاوند نیستم [من نسبت فامیلیای با آقای اشمیتس ندارم].
2.Wir sind miteinander verwandt.
2. ما با هم خویشاوندیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
verwandlung
verwandeln
verwaltungsgebiet
verwaltung
verwalter
verwandte
verwandter
verwandtschaft
verwandtschaftlich
verwandtschaftsbezeichnung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان