خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در محل
[قید]
vor Ort
/fˌɔɾ ˈɔɾt/
غیرقابل مقایسه
1
در محل
1.Die Kommission kann selbst Kontrollen vor Ort vornehmen.
1. کمیسیون خود میتواند در محل کنترل را بهدست گیرد.
2.Insgesamt 50 Mitarbeiter arbeiteten vor Ort.
2. درمجموع 50 کارگر در محل (کار) کار میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
von hand
volksempfänger
vogelreservat
vogelart
vogel strauß
vorankommen
vorbeilaufen
vw-käfer
waldweg
walhai
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان