خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبارزه انتخاباتی
[اسم]
der Wahlkampf
/ˈvaːlˌkampf/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Wahlkämpfe]
[ملکی: Wahlkampf(e)s]
1
مبارزه انتخاباتی
1.einen Wahlkampf führen
1. یک مبارزه انتخاباتی را برگزار کردن
2.Es ist noch nicht klar, wer im Wahlkampf die besseren Argumente hat.
2. هنوز مشخص نیست که چه کسی در مبارزات انتخاباتی استدلالهای بهتری دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wahlergebnis
wahlbeteiligung
wahlberechtigt
wahl
wagnis
wahlkreis
wahlplakat
wahlsystem
wahlpflicht
wahn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان