1 . دیوانه
[صفت]

wahnsinnig

/ˈvaːnˌzɪnɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wahnsinniger] [حالت عالی: wahnsinnigsten]

1 دیوانه دیوانه وار

  • 1.Diese Musik gefällt mir wahnsinnig gut.
    1. از این موسیقی (به طرز) دیوانه وار خوشم می آید.
  • 2.Dieser Lärm macht mich wahnsinnig.
    2. این سر و صدا من را دیوانه می کند.
  • 3.Du fährst viel zu schnell. Bist du wahnsinnig?!
    3. تو خیلی با سرعت رانندگی می کنی. دیوانه شده ای؟!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان