خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهبود یافتن
[عبارت]
wieder auf die Beine kommen
/viːdɐ aʊf diː baɪnə kɔmən/
1
بهبود یافتن
بهتر شدن، دوباره روی پا ایستادن
1.Olympiateilnehmer, die nach einem Sturz wieder auf die Beine kommen.
1. ورزشکاران المپیکی که بعد از یک سقوط دوباره روی پا ایستادهاند.
2.Züm Gluck ist unsere nette Nachbarin nach ihrem Herzinfarkt wieder auf die Beine gekommen.
2. خوشبختانه همسایه خوب ما بعد از سکته قلبیاش بهبود یافته است.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "دوباره روی پا آمدن" است و کنایه از "بهبود یافتن" دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wieder
wie weit ist es?
wie weit ist es noch bis ...?
wie viele stationen sind es noch bis ...?
wie viele minuten zu fuß?
wiederaufladbar
wiederbekommen
wiedererkennen
wiederfinden
wiedergeben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان