خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یوگا
[اسم]
der Yoga
/ˈjoːɡa/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Yoga(s)]
1
یوگا
1.Eine Frau, die Yoga praktiziert.
1. یک زن که یوگا تمرین میکند.
2.Meine Mutter geht jeden Mittwoch zum Yoga.
2. مادرم هر چهارشنبه به یوگا میرود.
تصاویر
کلمات نزدیک
yacht
y-chromosom
y-achse
xylophon
x-mal
yogakurs
yogastudio
york
ypsilon
yuki
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان