1 . درنگ کردن
[فعل]

zögern

/ˈtsøːɡɐn/
فعل ناگذر
[گذشته: zögerte] [گذشته: zögerte] [گذشته کامل: gezögert] [فعل کمکی: haben ]

1 درنگ کردن تعلل کردن

  • 1.Er zögerte einen Moment, bevor er antwortete.
    1. او لحظه ای تعلل کرد، پیش از آنکه جواب بدهد.
  • 2.Er zögerte mit seiner Entscheidung.
    2. او در تصمیمش تعلل کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان