خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سیمان
[اسم]
der Zement
/t͡seˈmɛnt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Zemente]
[ملکی: Zemente(s)]
1
سیمان
1.Ich mischte den Zement mit Wasser.
1. من سیمان و آب را مخلوط کردم.
2.Meine Katze lief über den nassen Zement.
2. گربهام از روی سیمان خیس دوید.
تصاویر
کلمات نزدیک
zelten
zelt
zelluloid
zelle
zelebrieren
zementieren
zensieren
zensur
zentimeter
zentner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان