1 . ترجمه کردن
[فعل]

übersetzen

/ˌyːbɐˈzɛt͡sən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: übersetzte] [گذشته: übersetzte] [گذشته کامل: übersetzt] [فعل کمکی: haben ]

1 ترجمه کردن

  • 1.Ich habe den Artikel vom Baskischen ins Albanische übersetzt.
    1. من مقاله را از (زبان) باسک به آلبانیایی ترجمه کردم.
  • 2.Können Sie mir das übersetzen?
    2. می‌توانید این را برای من ترجمه کنید؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان