خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راه چاره
[اسم]
der Ausweg
/ˈaʊ̯sˌveːk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: auswege]
[ملکی: ausweg(e)s]
1
راه چاره
راه فرار، راهحل، راه خروج
مترادف و متضاد
Rettungsweg
1.Er sah keinen anderen Ausweg als den Selbstmord.
1. او راه چاره دیگری جز خودکشی نمیدید.
2.Ich bin im Wald verirrt! Gibt es hier denn keinen Ausweg?
2. من در جنگل گم شدم. آیا در اینجا هیچ راه خروج دیگری وجود ندارد؟
تصاویر
کلمات نزدیک
auswechseln
auswaschen
auswanderung
auswandern
auswanderer
ausweglos
ausweglosigkeit
ausweichen
ausweichmanöver
ausweinen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان