[اسم]

der Großvater

/ˈgʁoːsfatɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Großväter] [ملکی: Großvaters]

1 پدربزرگ

  • 1.Mein Großvater ist schon 80.
    1. پدربزرگ من 80 ساله‌است.
  • 2.Mein Großvater kennt einen berühmten Autor.
    2. پدربزرگم نویسنده مشهوری را می‌شناسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان