[اسم]

der Musiker

/ˈmuːzikɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Musiker] [ملکی: Musikers] [مونث: Musikerin]

1 نوازنده (موسیقی) موسیقیدان

  • 1.Mein Bruder möchte Musiker werden.
    1. برادر من دوست دارد نوازنده شود.
  • 2.Sein Einfluss auf junge Musiker ist vermutlich sein größtes Vermächtnis.
    2. تأثیرش بر نوازنده جوان احتمالاً بزرگترین میراث او است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان