[اسم]

der Rahmen

/ˈʀaːmən/
قابل شمارش مذکر
[جمع: rahmens] [ملکی: rahmen]

1 قاب

مترادف و متضاد Bilderrahmen
  • 1.Das Gemälde hat einen wunderschönen goldenen Rahmen.
    1. نقاشی یک قاب طلایی بسیار زیبا دارد.
  • 2.Er kaufte einen schönen Rahmen für das neue Gemälde.
    2. او یک قاب زیبا برای نقاشی‌ جدید خرید.

2 چهارچوب قالب

  • 1.Er musste im rechtlichen Rahmen handeln.
    1. او باید در چهارچوب قانونی فعالیت کند.
  • 2.Solche Innovationen fallen aus dem Rahmen unseres Budgets.
    2. این‌گونه نوآوری‌ها از چهارچوب بودجه‌های ما خارجند. [خارج از چهارچوب بودجه‌های ما هستند.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان