1 . دریاچه 2 . دریا
[اسم]

der See

/zeː/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Seen] [ملکی: Sees]

1 دریاچه

  • 1.An Wochenenden ist der See voller Boote.
    1. آخر هفته‌ها دریاچه پر از قایق است.
  • 2.Komm, wir fahren zum Starnberger See.
    2. بیا، ما به دریاچه "اشتارن‌برگ" می‌رویم.

2 دریا (die See)

مترادف و متضاد Meer
  • 1.Im Sommer fahren wir immer an die See.
    1. تابستان‌ها ما همیشه به دریا می‌رویم.
  • 2.Nach einem Sturm hat die Nordsee hohe Wellen.
    2. بعد از یک طوفان دریای شمال موج‌های بلندی پیدا می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان