Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . پرداخت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
zahlen
/ˈtsaːlən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: zahlte]
[گذشته: zahlte]
[گذشته کامل: gezahlt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
پرداخت کردن
پول دادن
مترادف و متضاد
abführen
ausgeben
bezahlen
blechen
1.Ich hatte keinen Fahrschein und musste 60 Euro Strafe zahlen.
1. من بلیط نداشتم و باید 60 یورو جریمه پرداخت میکردم.
eine bestimmte Summe/... für etwas (Akk.) zahlen
یک مبلغ معین/...برای چیزی پرداخت کردن
Sie haben eine bestimmte Summe Geld für das Gemälde gezahlt.
آنها مبلغ مشخصی را برای تابلوی نقاشی پرداخت کردهاند.
an jemanden bezahlen
به کسی پرداخت کردن
An wen muss ich das Geld zahlen?
به چه کسی باید پول را پرداخت کنم؟
mit einem Scheck/per Überweisung/... zahlen
با چک، از طریق انتقال وجه/... پرداخت کردن
Kann ich mit Scheck zahlen?
میتوانم با چک پرداخت کنم؟
monatlich/täglich/... zahlen
ماهیانه/روزانه/...پرداخت کردن
Die Steuern müssen monatlich gezahlt werden.
مالیاتها باید ماهیانه پرداخت شوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
zahlbar
zahl
zagreb
zaghaftigkeit
zaghaft
zahlreich
zahlung
zahlungsmittel
zahlungsverkehr
zahlwort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان