خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترک تحصیل کردن
2 . کنارهگیری کردن
[فعل]
abandonar
/ˌaβandonˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: abandoné]
[حال: abandono]
[گذشته: abandoné]
[گذشته کامل: abandonado]
صرف فعل
1
ترک تحصیل کردن
انصراف دادن
1.Decidió abandonar la carrera después de sólo seis meses.
1. او تنها بعد از شش ماه تصمیم گرفت که ترک تحصیل کند.
2
کنارهگیری کردن
1.A pesar de haber ganado el primer set, el jugador abandonó a causa de una lesión de espalda.
1. (این) بازیکن با وجود پیروزی در ست اول، بهدلیل مصدومیت از ناحیه کمر مجبور به کنارهگیری شد.
کلمات نزدیک
doctorar
espabilado
previsor
preciosidad
irsele el santo al cielo
virtual
tutor
conferenciante
disertación
asunto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان