خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلقه ازدواج
[اسم]
la alianza
/aljˈanθa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: alianzas]
1
حلقه ازدواج
1.Escuché que es casado, pero nunca lo vi con la alianza puesta.
1. شنیدهام که او متأهل است، اما هرگز او را ندیدم که حلقه ازدواج به دست داشته باشد.
کلمات نزدیک
adulterio
acostarse con
viaje de fin de curso
viajar en avión
tocar el claxon
excéntrico
ganacia
llegar a ser
romance
agresión
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان