1 . بهم ریختن
[فعل]

alterar

/ˌaltɛɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: alteré] [حال: altero] [گذشته: alteré] [گذشته کامل: alterado]

1 بهم ریختن مختل کردن، بر هم زدن

  • 1.El chico nuevo alteró la tranquilidad de la clase.
    1. دانش‌آموز جدید آرامش کلاس را بر هم زد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان