خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بچه خوک
[اسم]
el cochinillo
/kˌotʃinˈiʎo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cochinillos]
1
بچه خوک
1.Mi madre preparó cochinillo asado para Navidad.
1. مادرم برای کریسمس بچه خوک کبابی درست کرد.
کلمات نزدیک
auditorio
arroz con leche
raíl
parking
paracaidista
crema catalana
escuchar música
fabada asturiana
gazpacho
montar a caballo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان