خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تهسیگار
[اسم]
la colilla
/kolˈiʎa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: colillas]
1
تهسیگار
1.La colilla del suelo estaba mal apagada y seguía echando humo.
1. تهسیگاری که روی زمین افتاده بود، کامل خاموش نشده بود و هنوز دود میکرد.
کلمات نزدیک
chatarra
cenicero
catástrofe
caminata
barranco
conquista
dar una opinión
de acuerdo
desembocar
disciplinado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان