خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منتقد
[اسم]
el crítico
/kɾˈitiko/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: críticos]
[مونث: crítica]
1
منتقد
1.Su nueva película fue aclamada tanto por los espectadores como por los críticos.
1. فیلم جدید او هم توسط مخاطبین تحسین شد و هم توسط منتقدین.
کلمات نزدیک
capítulo
biografía
autobiografía
impresionista
palacio
dramaturgo
memorias
histórico
policíaco
romántico
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان