خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خارش
2 . انفجار
[اسم]
la erupción
/ˌɛɾupθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: erupciones]
1
خارش
تحریک پوستی
1.Necesitas ir al dermatólogo. Esa erupción no se ve nada bien.
1. باید به متخصص پوست بروی. این تحریک پوستی اصلاً خوب بهنظر نمیرسد [وخیم است].
2
انفجار
فوران
1.Ese volcán está inactivo. La última erupción fue hace tres mil años.
1. این آتشفشان غیرفعال است. آخرین فورانش سه هزار سال قبل بودهاست.
کلمات نزدیک
asma
infarto
diarrea
gripe
bacteria
varicela
náusea
cáncer
derrame cerebral
diabetes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان