خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ردیف
[اسم]
la fila
/fˈila/
قابل شمارش
مونث
[جمع: filas]
1
ردیف
1.Creo que se paga más por los asientos de la primera fila.
1. فکر کنم برای صندلیهای ردیف جلو باید پول بیشتری بدهی.
کلمات نزدیک
cabina
chaleco salvavidas
ala
helicóptero
salida de emergencia
planeador
avión de carga
clase business
clase económica
primera clase
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان