خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کار کردن
[فعل]
funcionar
/fˌunθjonˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: funcioné]
[حال: funciono]
[گذشته: funcioné]
[گذشته کامل: funcionado]
صرف فعل
1
کار کردن
1.No me funciona el ordenador desde hace dos días.
1. از دو روز پیش کامپیوترم کار نمیکند.
کلمات نزدیک
taza de váter
secar
pesar
escobilla
cortina de baño
sábana
edredón
mesilla de noche
alquilar
alquiler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان