خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طرفدار
[اسم]
el hincha
/ˈintʃa/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: hinchas]
[مونث: hincha]
1
طرفدار
هوادار
informal
1.Soy hincha de Boca Juniors y voy a casi todos los partidos.
1. من طرفدار "بوکاجونیورز" هستم و تقریباً به همه بازیهایش میروم.
کلمات نزدیک
enemigo
fracaso
mediático
impresión
desafío
privilegio
espíritu
récord
copa del mundo
alma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان