خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضروری
[صفت]
indispensable
/ˌindispɛnsˈaβle/
قابل مقایسه
[حالت مونث: indispensable]
[جمع مونث: indispensables]
[جمع مذکر: indispensables]
1
ضروری
لاینفک، حتمی
1.Los guantes son indispensables para este clima frío.
1. دستکش برای این هوای سرد ضروری است.
کلمات نزدیک
estimular
poro
toxina
facilitar
diariamente
mancha
luminosidad
crema hidratante
producto de belleza
hidratación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان