خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثبتنام کردن
[فعل]
inscribirse
/ˌinskɾiβˈiɾse/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته: me inscribí]
[حال: me inscribo]
[گذشته: me inscribí]
[گذشته کامل: inscrito,inscripto]
صرف فعل
1
ثبتنام کردن
1.Se inscribió en la conferencia pero no pudo asistir.
1. او برای کنفرانس ثبتنام کرد، اما نتوانست در آن شرکت کند.
کلمات نزدیک
horario rotativo
frustrante
fregar
esfuerzo
enumerar
labor
legumbre
nutrir
planchar
planificar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان