خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دبیرستان
[اسم]
el instituto
/ˌinstitˈuto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: institutos]
1
دبیرستان
دوره متوسطه
1.El señor González me daba mates en el instituto.
1. آقای "گونزالس" در دبیرستان به من ریاضی درس میداد.
کلمات نزدیک
hogar
estadio
cura
centralita
analista
telefonista
tendero
axila
hacerse la manicura
rizar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان