خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سبیل داشتن
[عبارت]
llevar bigote
/ʎeβˈaɾ βiɣˈote/
1
سبیل داشتن
سبیل گذاشتن
1.Mi padre siempre llevaba bigote.
1. پدرم همیشه سبیل میگذاشت.
کلمات نزدیک
bigote
bajito
opinar
reservado
prudente
llevar barba
húmedo
espectacular
transparente
boca de metro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان