خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . علامت
[اسم]
la marca
/mˈaɾka/
قابل شمارش
مونث
[جمع: marcas]
1
علامت
نشانه
1.Sacó la navaja e hizo una marca en el árbol.
1. او چاقویش را بیرون آورد و روی درخت یک علامت ایجاد کرد.
کلمات نزدیک
grupo
papel
aliviar
ejemplo
principal
cuidado
suficiente
llano
chica
aunque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان