خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمرین کردن
[فعل]
practicar
/pɾˌaktikˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: practiqué]
[حال: practico]
[گذشته: practiqué]
[گذشته کامل: practicado]
صرف فعل
1
تمرین کردن
1.Pasé tres horas practicando piano.
1. من سه ساعت پیانو تمرین کردم.
کلمات نزدیک
pelota
nadar
montar un bici
jugador
hacer deporte
popular
empleo
escritor
ganar dinero
oficina de empleo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان