خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رکورد
[اسم]
el récord
/rˈɛkɔɾd/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: récords]
1
رکورد
1.El atleta no pudo batir el récord mundial de salto en largo.
1. (آن) ورزشکار نتوانست برای سالها رکورد پرش طول را بشکند.
کلمات نزدیک
espíritu
privilegio
hincha
enemigo
fracaso
copa del mundo
alma
artes plásticas
realismo
expresionismo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان