خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریل
[اسم]
el raíl
/raˈil/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: raíles]
1
ریل
خطآهن
1.Nuestro tren se retrasó porque los obreros todavía estaban reparando los raíles.
1. قطارمان تأخیر داشت، زیرا کارگران هنوز مشغول تعمیر ریلها بودند.
کلمات نزدیک
parking
paracaidista
meseta
cámping
al final
arroz con leche
auditorio
cochinillo
crema catalana
escuchar música
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان