1 . وظیفه‌شناس 2 . مسئول
[صفت]

responsable

/rˌespɔnsˈaβle/
قابل مقایسه
[حالت مونث: responsable] [جمع مونث: responsables] [جمع مذکر: responsables]

1 وظیفه‌شناس مسئولیت‌پذیر

  • 1.George es muy responsable; siempre hace la tarea.
    1. "جورج" بسیار وظیفه‌شناس است؛ او همیشه تکالیفش را انجام می‌دهد.

2 مسئول

  • 1.¿Puedo hablar con la persona responsable de la tienda?
    1. میتوانم با فردی که مسئول فروشگاه است، صحبت کنم؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان