خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریتم
[اسم]
el ritmo
/rˈitmo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ritmos]
1
ریتم
ضرب، نواخت
1.La gente bailaba al ritmo de los tambores.
1. مردم با ریتم طبلها میرقصیدند.
کلمات نزدیک
cabaré
narrativo
simultáneo
precedente
tradición
comprensión
humorístico
desenlace
poético
sufrimiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان