خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فر کردن (مو)
[فعل]
rizarse
/riθˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل بازتابی
[گذشته: ricé]
[حال: rizo]
[گذشته: ricé]
[گذشته کامل: rizado]
صرف فعل
1
فر کردن (مو)
1.Mi mamá solía usar rulos para rizarse el cabello.
1. مادرم عادت داشت برای فرکردن موهای از بیگودی استفاده کند.
کلمات نزدیک
hacerse la manicura
axila
tendero
telefonista
instituto
tinte
chaquetón
colgante
gabardina
mocasín
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان