خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلقه
[اسم]
la sortija
/sɔɾtˈixa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: sortijas]
1
حلقه
انگشتر
1.¡Ay, no! ¡Creo que mi sortija se cayó en la alcantarilla!
1. وای، نه! فکر کنم انگشترم درون جوی آب افتاد.
کلمات نزدیک
mocasín
gabardina
colgante
chaquetón
tinte
descapotable
estancia
hacer autoestop
perder el avión
ruta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان