خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باجه بلیتفروشی
[اسم]
la taquilla
/takˈiʎa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: taquillas]
1
باجه بلیتفروشی
1.Tengo que ir a la taquilla para comprar las entradas para el partido de mañana.
1. باید به باجه بلیتفروشی بروم تا برای مسابقه فردا بلیت بخرم.
کلمات نزدیک
tren de carga
monorraíl
tren de alta velocidad
tren de vapor
locomotora
expendedor
vía férrea
aeropuerto
salida de emergencia
helicóptero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان