خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنوع
[اسم]
la variedad
/bˌaɾjeðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
تنوع
1.Yo nunca como lo mismo dos veces en una semana. A mí me gusta la variedad.
1. من هرگز دو بار در هفته یک چیز نمیخورم. من تنوع را دوست دارم.
کلمات نزدیک
tostada
siesta
reunión
remedio
refresco
abundante
amplio
apetecer
buen provecho
canapé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان