خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همسایه
[اسم]
el vecino
/beθˈino/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: vecinos]
[مونث: vecina]
1
همسایه
1.Nuestros vecinos nos trajeron un pastel de felicitación.
1. همسایههای ما یک کیک برای تبریک برایمان آوردند.
کلمات نزدیک
detector de humo
ojo de la cerradura
persiana
mantel
picaporte
hacha
sierra
valla
piscina
tumbona
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان