خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرعت
[اسم]
la velocidad
/bˌeloθiðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
سرعت
1.Redujimos la velocidad porque comenzó a llover.
1. ما سرعتمان را کم کردیم، زیرا باران شروع به باریدن کرد.
کلمات نزدیک
vehículo
señal de tráfico
seguro obligatorio
seguro a todo riesgo
pinchado
stop
animal de compañía
acuático
ave
buitre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان